بلــنـد شــو !
تو خدا را دارے، همان خدایے که بخشنده و مهربان است.
قدمے به سوے او بردار، خدا کمکت خواهد کرد.
مطمئن باش
مــنــ حوآسمم نــبـــآشــهــ تــو حـــوآســتـــــ بــهــــ مـــنـــهــــ
تــُـو فـــقـــطـــ نـــذآشــــتـــیــــ کـــهــــ هـــیچـــوقـــتــــ غــرور آم بـــشـــکـــنــهـــ
تـــــــو خـــدآیـ قـَـلبـــمـــیــــ دآری صـــدآمـــو مـــیشـــنـــویــــــــ
خــــدآ جـــــونـــــ عــــآشــــقـــتــــمــــــ
چشمهایت را ببند،
در دستور زبان عرفان، فعل اینگونه صرف می شود:
من نیستم، تو نیستی،
او همیشه هست . . .
زندگی باور میخواهد، آن هم از جنس امید
که اگر سختی راه به تو سیلی زد، یک نوای قلبی به تو بگوید:
خدا
خدايا
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت...
اما شکایتم را پس میگیرم...
من نفهمیدم...
فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی
تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت...
نگاهم به تــــ♥ـــو باشد...
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنارمن نیست...
معنایش این نیست که تنهایم...
معنایش اینست که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت
با تــ♥ــــو تنهایی معنا ندارد...
مانده ام تــ♥ــــورا نداشتم چه میکردم...